34ثانياً: به فرض كه بپذيريم اين روايت و مانند آن، عمره مفرده را نيز دربرمىگيرد، معناى
«دخلت العمرة في الحج»، از نظر اجزاء است؛ زيرا اگر شخصى حج تمتع انجام دهد، مجزى از عمره مفرده است. بله اگر معناى
«دخلتِ العمرة في الحج» عبارت باشد از دخول و اشتراط وجوب عمره در حج، نه اصل عمل آن، ممكن است بر مدعا دلالت كند. ليكن اين تفسير و معنا از روايات، نادرست است و با اطلاق آيات و روايات كه دلالت دارد حج و عمره دو وجوب مستقلاند، سازگار نيست.
ثالثاً: لازمه اين بيان اين است كه وجوب عمره مفرده، بر شخص دور از مكه، بهگونه مستقل، مشروع نباشد و اين، با فتواى به احتياط بر انجام عمره مفرده كه از سوى طرفداران عدم وجوب استقلالى عمره مفرده 1 صادر شده، نمىسازد.
رابعاً: كسانى كه با تكيه به روايت
«دخلت العمرة في الحج» استدلال كردهاند عمره مفرده بر اشخاص دور از مكه واجب نيست، همانان تصريح كردهاند بر مرتبط نبودن وجوب عمره مفرده، به وجوب حج.
آيتالله خويى مىفرمايد:
مقتضاى آيه و روايات، عبارت است از اينكه هر يك از حج و عمره، واجب مستقل باشند و هيچ يك از آنها، به ديگرى ارتباط ندارد. جز عمره تمتع كه با حج، ارتباط دارد و اما در غير عمره تمتع، دليلى بر ارتباط عمره با حج، نداريم. بنابراين ممكن است يكى از اين دو در سالى و ديگرى در سال ديگر انجام پذيرد. 2
خامساً: در روايتى كه كلينى از صفوان و او از نجيه نقل مىكند، امام(ع) مىفرمايد:
«إنّما أنزلت العمرة المفردة والمتعة لأنّ المتعة دخلت في الحج ولم تدخل العمرة المفردة في الحج». اين روايت دلالت دارد كه عمره مفرده، داخل در حج نيست و مستقل است.
افزون بر اين ادله، فقهاى بسيارى نيز اين تفسير از روايات
«دخلت العمرة في الحج» را درست نمى دانند؛ از جمله آنها صاحب جواهر است كه مىنويسد:
صاحب نظريهاى را كه مىگويد وجوب عمره و حج با همديگر مشروط و مرتبط