31به علاوه، دستور پيامبر(ص) خطاب به علىبنابىطالب(ع) نيز متضمن اين امر نيست و همچنين دستور على(ع) به ابىالهياج نيز دربرگيرنده آن نيست. روشن است كه دستور از بين بردن پيكرهها در خانهها، به سبب كراهت آن و نيز به خاطر حرام بودن ساخت پيكرهها و تصاوير موجودات زنده است و امر به محو كردن و نهى از ساخت پيكرهها و تصاوير از بحث شرك كاملاً به دور است.
دوم: بر فرض ما بپذيريم كه نهى از ساختن تصاوير و تمثالها و امر به از بين بردن آنها، درخصوص بتها باشد، اين امر چه ارتباطى با يكسانسازى قبرها دارد. زيرا وحدت سياق، دلالتى بر وحدت متعلق در نهى ندارد؛ بلكه آخرين چيزى كه دستاويز در وحدت مىشود، آن وحدت (روش) در سياق است كه ضعيفترين شواهد است و اين وحدت (سياق)، به منظور روشن شدن مفاد حكم است كه آيا حكم ذكرشده در جملات بعدى، حكمى الزامى (وجوب)، مستحبى يا كراهتى است.
اما در مورد اينكه متعلق امر و نهى و نيز سبب هر دو، يكى باشد، بايد گفت كه اين مسئله را نمىتوان از وحدت سياق برداشت كرد و اين وحدت سياق، مغاير با وحدت متعلق است؛ از اين جهت هيچ ارتباطى بين دو نهى و دو امر نيست. آيا در كلام خداوند ذيل آيه 23 سوره اسراء نمىبينيد كه مىفرمايد: (وَ قَضىٰ رَبُّكَ أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاّٰ إِيّٰاهُ وَ بِالْوٰالِدَيْنِ إِحْسٰاناً) ؛ «و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد».
آيا كسى مىتواند ادعا كند، امر به نيكى به پدر و مادر از احكام اعتقادى است، يا اينكه ادعا كند اين مسئله از اركان توحيد است، يا اينكه اگر كسى عاق والدين شود، كافر است؟ واقعيت اين است كه امر به نيكى به پدر و مادر، حكمى وجوبى نيست و امرى مستحب است. درست است كه عاق والدين شدن حرام است و از گناهان كبيره به حساب مىآيد، ولى از احكام مسائل اعتقادى نيست.