30كمصبرى و بىتابى آنها در برابر مصيبتها نمىپسنديد». ترمذى در كتاب خود (سنن) بابى را با اين عنوان قرار داده است: «رواياتى كه در زيارت كردن قبرها از سوى بانوان، آمده است» و در آن باب، زيارت عايشه از قبر برادرش عبدالرحمن را آورده است.
پاسخ استدلال به اين احاديث : اين استدلال بسيار عجيب است؛ زيرا مبتنى بر مقدمات خيالى و مورد اختلاف است كه ظاهر حديث، چيزى غير از آن را بيان مىكند. اين حديث بر چند وجه دلالت دارد كه نزد علماى اماميه و اهل سنت نقل شده است؛ ولى منكران، ضعيفترين وجوه را ذكر كرده و به آن استدلال نمودهاند.
پس بايد پرسيد، چگونه عقيدهاى را كه به وسيله آن، گروههايى از مسلمانان را تكفير مىكنند، بر چنين استدلالها و احتمالهايى پايهريزى مىكنند؟ و نيز چگونه بر اين پايههاى سست و خيالى كه هيچ برهانى از سوى خدا بر آنها نازل نشده، استدلال مىكنند؟ اين در صورتى است كه تكفير، حتى بر دليل ظنى تام نيز پايهريزى نمىشود، چه رسد به دليل غيرتام؛ وحتى تكفير هنگامى بر دليل قطعى ضرورى (بديهى) مبتنى مىشود كه بداهت آن، شبهات موجود را رفع كند. پس چگونه ايشان از ملاك همگانى و عمومى در روش استدلال در شريعت و قواعد دينى خارج مىشوند؟
بحران روش استظهار نزد سلفيه
اول: در مورد نهى از نگهدارى پيكرهها و تصاوير و امر به از بين بردن آنها - چنانكه در روايت نسايى آمده است - بايد گفت كه اين مسئله، مختص به بتها نيست، بلكه از ظاهر روايت، اينگونه برداشت مىشود كه بتها مقصود نيستند؛ زيرا مأمور كردن ابىالهياج، در زمان خلافت حضرت على(ع) رخ داد و حضرت او را به سرزمين مشركان نفرستاده بود. زيرا اگر اين مأموريت به سرزمين مشركان بود، در ابتدا پيامبر خدا(ص) امر به جهاد با مشركان مىداد تا مردم آن ديار، شهادتين بگويند و مسلمان شوند.