33در همين دوره فقهاى بزرگ ديگرى به ولايتفقيه تصريح مىكنند؛ 1 تا جايى كه شيخ جعفر كاشفالغطاء (متوفاى 1227ه .ق) با توجه به نيابت عامه و ولايت فقيه، به فتحعلى شاه، اذن در سلطنت مىدهد. 2
پس از اين دوره، محقق نراقى (1245ه .ق) به طور مفصل و مجزا، به اين موضوع مىپردازد. 3 صاحب جواهر (متوفاى 1266ه .ق) وسوسه و ترديد در ولايت فقيه را ناشى از نچشيدن طعم فقاهت مىداند 4 و شيخ اعظم، مرتضى انصارى، (1281 - 1214ه .ق) در كتاب قضا و شهادات، با استناد به روايت مقبوله عمربن حنظله و توقيع شريف، اعتقاد خود را به مطلقه بودن ولايت فقيه، با صراحت بيان مىكند. 5 پس از شيخ انصارى هم فقيهان بزرگى آن را پذيرفته و بر آن تأكيد مىكنند. 6
با توجه به آنچه گذشت، چنين نيست كه براساس پندار برخى از وهابيت، نظريه ولايت فقيه از ابداعات امام راحل(قدس سره) باشد؛ بلكه هنر امام خمينى(قدس سره) در عملى كردن اين نظريه، و عينيت بخشيدن به آن در عرصه سياست است. 7
گفتار دوم: اثبات ولايت فقيه
در اين گفتار تنها به پارهاى از ادله عقلى و نقلى ولايت فقيه، كه به نظر مىرسد دلالت آنها خالى از اشكال است، اشاره مىشود. روشن است كه اين بحث داراى