32با توجه به پژوهشها و كاوشهاى انجام شده، مىتوان ادعا كرد نظريه ولايت فقيه از زمان حضور امامان معصوم(عليهم السلام) آغاز شده است. در اين عصر، امامان معصوم(عليهم السلام) براى آنكه شيعيان، در عصر غيبت، خود را بىسرپرست و بدون پناه احساس نكنند و گرفتار سرگردانى و انحراف نگردند، با تشكيل شبكه وكالت و بيان روايات مربوط به ولايت فقيه، شالوده اين امر اساسى را پىريزى كردهاند.
با آغاز عصر غيبت، فقهايى كه در اين عصر مىزيستهاند، برخى با اشاره و برخى با صراحت، ولايت سياسى فقيهان را اعلام كردهاند. 1 پس از فترتى صدساله كه به لحاظ فشارهاى سياسى سلاطينِ متعصّب به وجود آمده بود، نخستين بار ابن ادريس حلّى(رحمه الله) اين سكوت را مىشكند. به گفته او، امورِ نيازمند توليت و سرپرستى در عصر غيبت، مربوط به فقيهانِ شيعه صاحب رأى و صالح است و غير فقيه، حق دخالت ندارد. 2 در همين دوره، فقهاى ديگرى با تأكيد بر اين امر، مفصلاً به اين بحث پرداختهاند؛ 3 تا اينكه با رسميت يافتن تشيع در ايران و حاكميت صفويه و قاجاريه و جنگهاى ايران و روس، شاهد مشاركت فعال فقيهان، در عرصه سياست و دخالت در امور اجتماعى هستيم. در ابتداى اين دوره، محققكركى (868 - 940ه .ق) با صراحت مىگويد:
اصحاب ما اجماع و اتّفاق نظر دارند بر اينكه فقيهِ عادلِ شيعه، جامعِ شرايطِ فتوا و كسى كه او را مجتهد در احكام شرع مىنامند، در جميع امورى كه نيازمند نيابت است، در حال غيبت، از طرف ائمه(عليهم السلام) نيابت دارد. 4