14بر منطقه بينالنهرين به پايان رسيد. در واقع با اين صلح، شاه صفى در كوتاه مدت، تمام متصرفات دراز مدت جد خود، شاه عباس را از دست داد. 
  در اثر انعقاد اين معاهده، نزديك به نود سال در دورههاى شاه صفى، شاه عباس دوم، شاه سليمان و شاه سلطان حسين، صلح ميان دو دولت و آرامش در مرزهاى دو كشور برقرار گرديد و سفيرانى ميان اصفهان و استانبول در رفت و آمد بودند. 
  ولى عصيان اتباع افغانى صفويان در قندهار و توسعه آشوبهاى داخلى در دوران سلطنت شاه سلطان حسين، ايران را دچار هرج و مرج كرد و عثمانى دوباره چشم طمع به ايران دوخت؛ تا آنكه نادرشاه موفق به تشكيل سلسله افشاريه شد. نادرشاه نيز موضع دولت صفويه را در پيش گرفت و سه بار به بغداد لشكر كشيد تا آنكه بعد از تشكيل انجمن دينى نجف، روابط ايران و عثمانى بسيار حسنه و ملايم شد و رفت و آمد سفيران و هيئتها و اهداى پيشكشها ادامه پيدا كرد. نادرشاه هم ضمن دو نامه دوستانه، سياست جديد خود را خطاب به سلطان عثمانى نوشت و توسط فتحعلى خان تركمان به استانبول فرستاد. 
  در عهد زنديه، روابط ايران و عثمانى بيشتر جنبه سياسى داشت؛ هرچند نمىتوان روابط بازرگانى را ناديده گرفت. مرزهاى طولانى بين دو كشور، اختلاف سياسى بر سر اشغال مناطق مرزى و گاه جانبدارى يكى از دو كشور از برخى اعراب مرزنشين، وجود اماكن مقدس شيعيان در خاك عثمانى و علاقه ايرانيان به زيارت اين اماكن و سرانجام گشادن راه تجارتى ايران به بازارهاى جهانى از طريق عثمانى، بهطور كلى