34شهادت، همه بودنت را ارزانى پيشگاهش كنى.
كاش آنهايى كه در اين صحرا حاضرند و جاهلانه مىانديشند كه شيعه، على(ع) را به جاى الله مىپرستد، نجواى عاشقانه فرزند على(ع) با خدا را بشنوند و دريابند كه شيعه چگونه در مكتب امامش، به سوى حقيقت راه مىجويد؛ امامى كه عالمانه و عارفانه در قالب دعا به تفسير قرآن مىنشيند و به ياد شيعهاش مىآورد كه مكتب او و پدرش، مكتب شكر و سپاس و ستايش واقعى پروردگار است.
كاش منكران ولايت براى لحظاتى، دل به دعايى بسپارند كه چكيده مكتب راستين الهى است و در آن از نعمتهايى ياد مىشود كه با علم و معرفت و تسلط امام بر آيات الهى به چشم مىآيند.
شايد هرگز به خاطر كسى خطور نكند كه به خاطر ِداشتنِ نعمت شنوايى و بويايى و شكاف راههاى تنفسى، بايد سر بر آستانش بگذارد و شكر به جاى آورد. اى كاش منكران حقانيت شيعه، براى لحظاتى توفيق آن را بيابند تا با زلال معرفت امام آشنا شوند و ضمن درك واقعى عظمت پروردگار، شاگرد واقعى مكتب توحيد را بشناسند و دريابند كه امام شيعيان، چگونه با نهايت خضوع و خشوع در برابر پروردگار بندگى مىكند و همه منكران حقيقت را به صراط مستقيم بندگى مىخواند.
آرى، اين حسين(ع) است كه در عرفات، دستهاى مباركش را به آسمان بلند مىكند و با كلامى بغضآلود مىگويد: