30محمدباقر بهادلى، «تاريخ النجف حتي نهاية العصر العباسي الاول»، اثر محمدجواد فخرالدين و «المفصل فى تاريخ النجف الاشرف»، اثر دكتر حسن الحكيم.
تلاش براى احداث يك موزه اسلامى، مخصوص اشياى موجود در ضريح مطهر امام على(ع)، مرا بهسمت مطالعه رواياتى كشانيد كه درباره مرقد آن حضرت(ع) و تاريخ بناى آن بود. البته پس از بحث و بررسى، برايم روشن شد كه اين موضوع، با لحاظ شرايط زمان و مكان و برخى جريانهاى سياسى، نياز به بازنگرى دارد. همچنين متوجه شدم بازخوانى مجدد اين متون، براساس معيارهاى حقيقى و واقعى، مىتواند مشخصكننده هرجومرج و بىنظمىهايى باشد كه در بسيارى از روايتهاى پيشينيان و پژوهشهاى معاصران وجود دارد كه من نيز خود را از اشتباهات آنان، تبرئه نمىكنم. در ضمن اين مطلب مىتواند ابهام و شبهه تاريخنگاران و مسلمانان را درباره مكان مرقد امام على(ع)، برطرف و روشن كند و تاريخ بناى ضريح آن حضرت(ع) را بهتر مشخص سازد.
بنابراين تصميم گرفتم تا با تلاشى بيشتر به بازنگرى روايتها بپردازم كه برخى از آنها سعى بر وارونه جلوه دادن حقايق مربوط به ضريح اميرمؤمنان(ع) داشته است. البته بهسبب محدوديتها، در پارهاى موارد بهصورت غيرمستقيم، به برخى از متون قديمى يا جديد مراجعه نمودم. هرچند اين رويكرد براى تحقيق علمى مناسب نمىباشد، اما در مجموع بهتر از پژوهش نكردن است؛ چراكه بهرهمندى از مطالب بهظاهر صحيح تحقيقهاى ديگر، براى پژوهش مفيد است؛ بهويژه آنكه برخى از پژوهشها، نياز به سالها تحقيق و مطالعه مستمر دارد.
درست است كه تلاش بنده در اين راستا، برگرفته از بعضى پژوهشها بوده است، اما من هيچگونه ترديدى در درست بودن بسيارى از نتايج آن ندارم. با اين حال، با تمام توانم تلاش كردم تا بهطور كامل به زواياى تاريخى اين موضوع بپردازم؛ بهگونهاى كه گمان نمىكنم با حقيقت فاصله داشته باشد.