26در احاديث، كلمه «حاكم» در بيشتر موارد به معناى «قاضى» و در برخى موارد به معناى «والى» و «فرمانروا» بهكار رفته است. 1
در متون فقهى هم مراد از واژه «حاكم»، برحسب مورد، «قاضى»، «داور» يا «فرمانروا» 2 است؛ مثلا در ابواب يا احكامى كه به حل اختلافات مردم و مرافعات آنان پرداخته مىشود، مراد از آن، «قاضى» يا «دادرس» است. 3 همچنين در صورتى كه در متنى فقهى به موضوع حَكميت و داورى پرداخته شده باشد، مفهوم «حاكم» بر «داور» و «حَكَم» انطباق مىيابد. 4
در برخى موارد كه دامنه اختيارات حاكم فراتر از عرصه مسئوليت قاضى و داور قلمداد شده است، مراد از آن «والى سرزمين» يا «فرمانرواى عموم مسلمانان» دانسته شده است. 5 به علاوه، در مبحث «امان» واژه «حاكم» به معناى كسى به كار رفته كه از جانب امام (ع) منصوب مىشود تا حكم نهايى را درباره اهل حَرب صادر كند و اوصافى نيز براى او منظور شده است. 6
نتيجه آنكه كسى كه بين مردم حكم مىكند و مانع ظلم مىشود، گاهى در حيطه دادگاه و محكمه و در موردى خاص، حكمرانى مىكند كه از او به «قاضى» و «داور» تعبير مىشود و گاهى در قلمرو يك سرزمين و كشور حكمرانى مىكند كه از او به «فرمانروا» و «والى» تعبير مىشود؛ بنابراين چنين نيست كه «حاكم» به نحو اشتراك