34
فنظرت فاذا ليس لي معين إلّا أهل بيتي فضننت بهم عن الموت وأغضيت على القذى وشربت على الشجا و صبرت على أخذ الكظم و على أمرّمن طعم العلقم. 1
در كار خود انديشه كرده، ديدم در آن هنگام جز اهل بيت خودم (بنىهاشم) ياورى ندارم [و ايشان هم نمىتوانستند با آن مخالفان بسيار، ستيز كنند. بنابراين،] راضى نشدم كه آنان كشته شوند. چشمى را كه خاشاك در آن رفته بود، بر هم نهادم و به رغم اينكه استخوان گلويم را گرفته بود، زهر ستم و ظلم را آشاميدم و برگرفتگى راه نفس [از بسيارى غم و اندوه] و بر چيزهاى تلختر از طعم علقم (گياهى بسيار تلخ) شكيبايى كردم.
همراهى مردم با حاكم و يارى آنان، از شروط مهم حكومت كردن است كه آن حضرت در گفتار ياد شده از فراهم نبودن اين شرط مهم سخن گفته و گاهى از تقديم اهم بر مهم سخن رانده است:
به خدا قسم كه اگر ترس از اختلاف و جدايى و برگشت كفر به جامعه و نابودى دين نبود، هر آينه [اين] وضع موجود را تغيير مىداديم. اما بر همه اين ناگوارىها و دردها صبر كرديم. 2
شريعت اسلام داراى «احكام اوليه» و «احكام ثانويه» است كه حكومتپذيرى امام را از نمونههاى احكام ثانويه مىتوان برشمرد. بر پايه اين تقسيم بندى، شايد چيزى به حكم اولى، حرام و به حكم ثانوى، حلال باشد؛ براى نمونه، خوردن گوشت مُردار (ميته) به حكم اولى، حرام و در مقام اضطرار، مباح است. همچنين پذيرش رهبرى پيشوايان ناشايست كه به خطاهاى بسيار دچار مىشوند و به مسائل دينى آگاهى ندارند، به حكم اولى حرام است و بايد شايستگان حاكم جامعه شوند. اما اگر جامعه در وضعى باشد كه زمينه براى قدرت گرفتن شايستگان فراهم نشود، به حكم ثانوى بايد از همان