29با تو بيعت كنيم و خداوند تو را بر مخالفانت پيروز كند، پس از تو جانشينت خواهيم بود؟» آن حضرت فرمود: «اين كار در دست خداوند است و او هر كه را بخواهد، او را جانشين من خواهد كرد». آن مرد به پيامبر(ص) گفت: «آيا ما جان خود را در برابر عرب فدايت كنيم و آنگاه كه خداوند شما را پيروز كرد، جانشينت ديگران باشند؟! ما را به تو نيازى نيست». 1 بنابراين، دعوت آن حضرت را نپذيرفتند.
در آيات كريمه قرآن نيز درباره نصب امام و خليفه، واژه جعل به كار رفته است؛ چنانكه خداوند به حضرت ابراهيم(ع) مىفرمايد: إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً ؛ «تو را امام مردم قرار دادم» (بقره: 124). به حضرت داوود نيز مىفرمايد: إِنّٰا جَعَلْنٰاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّٰاسِ ؛ «ما تو را در زمين خليفه [خود] قرار داديم؛ پس درباره مردم ميان آنها حكم كن» (ص:26).
برپايه اين آيات، نصب امام و خليفه در دست خدا (آيه نخست) و حكومت شأنى از شئون خلافت است (آيه دوم)؛ يعنى خلافت تنها حكومت نيست، بلكه شايد خلافت براى كسى ثابت و محفوظ باشد، اما او براى حاكم شدن بر مردم متمكن و «مبسوط اليد» نباشد. بنابراين، با استناد به اين آيات، امر امامت و خلافت مانند نبوت به دست خداست. حتى برخى از آيات قرآن، حق انتخاب خليفه را از مردم نفى مىكنند:
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مٰا يَشٰاءُ وَ يَخْتٰارُ مٰا كٰانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحٰانَ اللّٰهِ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يُشْرِكُونَ (قصص:68)
و پروردگار تو هرچه را بخواهد مىآفريند و هرچه را بخواهد برمىگزيند آنان [در برابر او] اختيارى ندارند. منزه است خداوند و برتر از همتايانى كه براى او برمىشمرند.
با توجه به بخش پايانى آيه، سهيم بودن مردم در انتخاب پيامبر و امام خود، گونهاى شرك است. بنابراين دليلى در قرآن و سنت بر مختار بودن مردم در امر امامت وجود ندارد تا بتوانند از طريق شورا يا بيعت و انتخاب، امام را تعيين كنند.