46كاظم (ع) عقل را حجت درونى و وحى را حجت بيرونى خداوند متعال بر بندگان دانسته است. 1
اگر عقل به گونهاى مستقل، به حسن يا قبح فعلى حكم نمايد - مثل حكم به قبح عقاب پيش از بيان حكم يا حُسن عقاب پس از آن- اين حكم عقل، كاشف حكم شرع نيز هست. اين كاشفيت بدان جهت است كه حُسن و قبح بعضى از افعال، ذاتى است؛ مانند حُسن عدل و احسان، و قبح ظلم و ستم، و يا حُسن صدق نافع و قبح كذب ضار. اما در پارهاى امور، عقل از درك حُسن يا قبح عاجز است؛ مانند جزئيات عبادات كه عقل در اين امور، تابع حكم شرع است. 2
اما اهل سنت (اشاعره) براى عقل در حكم به حُسن و قبح در امور قسم اول نيز هيچ جايگاهى قائل نيست. آنها مىگويند: « الحسن ما حَسّنه الشارع، و القبيح ما قبحّه الشارع »؛ يعنى هرچه آن خسرو كند، شيرين بود. اگر خداوند يزيد را در روز قيامت به بهشت ببرد و يا - نعوذ بالله - اگر امام حسين (ع) را به جهنم ببرد، عين عدل و نيكو است. 3
آنان اعتقاد به حُسن و قبح عقلى را يكى از بدعتهايى مىدانند كه در جهان اسلام پديد آمد. ابنخلدون، ابوالحسن اشعرى را قيامكنندهاى معرفى كرده كه عليه بدعتهاى معتزله به مبارزه پرداخت. آنگاه وى يكى از بدعتهاى معتزله را اعتقاد به حُسن و قبح عقلى شمرده است. 4
البته اشاعره اعتبار و حجيت عقل را در قلمرو ادراكات نظرى مىپذيرند. آنچه را كه آنان انكار مىكنند، حجيت عقل در قلمرو ادراكات عملى است. 5