18تحقق دارد؛ يعنى ثبوت دارد. گاهى براى معادل آن در فارسى، «هستى پايدار» به كار برده مىشود؛ يعنى هر چيزى كه از ثبات و پايدارى بهرهمند باشد، حق است.
حق در اصطلاح
فقهاى شيعه، تعاريف گوناگونى از حق ارائه كردهاند: بعضى حق را سلطه ضعيف بر مال يا منفعت تعريف كردهاند. 1بعضى ديگر گفتهاند:
حق، نوعى سلطنت بر چيزى است كه گاه به عين تعلق مىگيرد؛ مانند حق رهن، حق تحجير و حق طلبكار بر ماترك ميت. گاهى نيز به غير تعلق مىگيرد؛ مانند حق خيار متعلق به عقد. گاهى سلطنت متعلق بر شخص است؛ مانند حق حضانت بچه براى مادر، حق قصاص و... . بنابراين حق، يك مرتبه ضعيف از ملك و بلكه نوعى از ملكيت است. 2
همچنين گفته شده است:
حق، عبارت است از قدرت يك فرد انسانى، مطابق قانون، بر انسان ديگر يا بر يك مال يا بر هر دو؛ اعم از اينكه مال مذكور، مادى و محسوس باشد؛ مانند خانه، يا نباشد؛ مانند طلب. 3
از مجموع تعاريفى كه صاحبنظران بيان كردهاند، چنين بهدست مىآيد:
حق از اعتبارات شرعى يا عقلايى است كه براساس آن، امتياز يا