52ممكن است گفته شود: بنابر آنچه گذشت، اثبات اجماع، خود بايد با اجماع صورت پذيرد و نه با نص قاطعى كه ثبوت وجود آن، خود متوقف بر اجماع است؛ زيرا ثبوتِ چنين نصّى، مستند به اجماع قطعى بر تخطئه مخالفان اجماع مىباشد، و اين دور است [و باطل].
در جواب بايد گفت: مدّعا، حجّيتِ اجماع است كه با نصى قاطع كه وجود نوعى اجماع بر آن دلالت مىكند ثابت مىشود؛ اجماعى كه هيچگاه بدون چنان نصى واقع نمىشود. ثبوت چنين نوع از اجماع و دلالت آن بر وجود نص، متوقف بر حجيت اجماع نيست؛ زيرا با وجود چنين نوع اجماع، از تواتر استفاده مىشود [و] دلالت آن بر نص، از عادت [يعنى آنچه تاكنون رخ داده] معلوم مىگردد.
از دلايل ديگر حجيت اجماع، گفته پيامبر (ص) است: «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِي عَلَى الخطا»؛ «امت من بر خطا مجتمع نمىشوند». مفهوم اين حديث به سبب روايات بسيار، متواتر است.
مانند «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِي عَلَى ضَلَالَةٍ»؛ «امت من بر گمراهى اجتماع نمىكنند». و «لا يزال طائفة من امّتي على الحق حتّى تقوم الساعة»؛ «پيوسته گروهى از امت من بر حقاند تا آنكه قيامت برپا شود» و«يدالله مع الجماعة»؛ «دست خدا با جماعت است» و «من فارق الجماعة قيد شبر مات ميتة جاهلية»؛ «هركه قدر وجبى از جماعت دور شود، به مرگ جاهليت مرده است» و احاديث ديگر.
اين احاديث هر چند آحاد هستند و متواتر نمىباشند، قدر مشترك آنها، متواتر و مفيد علم است؛ چنانكه شجاعت على عليه السلام و كرم حاتم.
منكران حجيت اجماع، به قول خداوند تمسك مىكنند: (وَ نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ)؛ «و ما [اين] كتاب را بر تو نازل كرديم كه