44اين پرونده در هر مرجع قضايى مطرح گردد و زير نظر هر قاضى و داور بى طرفى قرار گيرد، نتيجه داورى جز حاكميت دخت پيامبر گرامى بر فدك چيز ديگرى نخواهد بود و برگهاى فراوانى از اين پرونده بر حقانيت دخت پيامبر، گواهى مىدهند.
اينك بررسى پرونده:
1. از گفتوگوى همفكر خليفه با خود او، به روشنى استفاده مىشود كه انگيزه آنان براى مصادره فدك، حفظ مصالح خلافت و تحكيم پايههاى حكومت خود، در برابر مخالفان عرب بود وموضوع «ارث نگذاردن پيامبران» يك نوع ظاهرسازى بود كه مىرفت به موضوع مصادره فدك، رنگ دينى بخشد. به گواه اينكه وقتى خليفه تحت تأثير سخنان و دلايل حضرت زهرا(عليها السلام) قرار گرفت، مصمم شد فدك را به او بازگرداند تا آنجا كه قبالهاى به نام فاطمه(عليها السلام) تنظيم نمود. ناگهان عمر وارد مجلس شد و از جريان آگاه گرديد. رو به خليفه كرد و چنين گفت: اگر فردا اعراب با حكومت تو به مخالفت برخاستند، هزينه نبرد با آنان را با چه تأمين مىكنى؟ و سپس قباله را گرفت و پاره نمود. 1
اين گفتوگو دور از هر نوع ريا و پرده پوشى، انگيزه واقعى مصادره را روشن مىسازد و راه را براى هر نوع خيالبافى تاريخى مىبندد.
2. محدثان و تاريخ نويسان اسلامى نقل مىكنند وقتى آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبىٰ ... 2 نازل گرديد پيامبر خدا(ص) فدك را به فاطمه(عليها السلام) بخشيد. سند اين احاديث به ابوسعيد خدرى، صحابى معروف، منتهى مىگردد.
آيا بر خليفه لازم نبود كه ابوسعيد را بخواهد وحقيقت امر را از او بپرسد؟ ابوسعيد شخصيت گمنامى نبود كه خليفه او را نشناسد يا در پاكى او ترديد كند.