23
ج) درخواست جانشينى
بعضى از افراد و قبايل، با طرح موضوع جانشينى رسول خدا(ص)، خواستار كسب مقام خلافت شدند. از جمله وقتى آن حضرت به قبيلۀ بنىعامر رفت تا آنان را به اسلام دعوت كند، يكى از عامريان پرسيد: «اگر ما از تو پيروى كنيم وآنگاه خداوند تو را بر مخالفانت پيروز گرداند، آيا اين امر [خلافت] پس از تو از آن ما خواهد بود؟» حضرت در پاسخ وى فرمود: «الامر االله يضعه حيثيشاء» 1؛«اين مقامى الهى است، به هر كه بخواهد واگذار مىكند».
البتّه مسئلۀ خلافت، نخستين بار در سال سوم بعثت، هنگام نزول آيۀ: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ؛«بستگان نزديك خويش را به اسلام دعوت كن»؛(شعراء:214)و علنى شدن دعوت پيامبر(ص)مطرح شد. آن حضرت در جمع بنىهاشم فرمود: «نخستين فردى كه به من ايمان آورد، جانشين من خواهد بود» 2 لذا اين گفتهاى كه پيامبر تا پايان عمر در اين خصوص سخنى نگفت و كسى نيز از وى سؤالى نكرد، نظرى صائب و مبتنى بر اسناد و مدارك تاريخى و روايى تلقّى نمىشود؛ به ويژه كه پيامبر اسلام به محض ورود به مدينه، حكومتى اسلامى و مبتنى بر قانون بنا كرد و طى ده سال، به تحكيم پايههاى آن پرداخت و الگويى عملى از رهبرى امّت اسلامى را به نمايش گذارد. بىشك تداوم چنين حكومت نوپايى، به رهبرى با همان ويژگىهاى رسول خدا(ص)نيازمند بود.
از اينرو رسول خدا(ص)در راه بازگشت از حجةالوداع،با آياتى نظير يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّٰاسِ إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكٰافِرِينَ 3(مائده:67) طى مراسم خاصّى، جانشين خود را تعيين فرمود و به همۀ كسانى كه در غدير خم حاضر بودند، توصيه كرد تا با على (ع)بيعت كنند.