82بدينگونه عبوديتت را كه بر آن آفريده شدهاى فراموش نكنى و اين برايت دارويى سودمند است و در حقيقت، اين امر بازداشت بر تو نيست، بلكه بازداشت براى توست. آيا نمىنگرى آنكه را خداوند واگذارده چگونه بر امثال خود فخر مىفروشد: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلىٰ ؛ «من پروردگار برتر شما هستم». (نازعات: 24) مىگويد. 1
14. احرام حاضران و احرام غايبان
احرام آنگاه صورت حقيقت به خود مىگيرد كه دل مُحرم شود و لباس، تنها به نشان احرام دل، بر تن پوشيده شود. دل، آنگاه محرم مىشود كه انسان در محضر معبود، حاضر باشد و از او غايب نگردد. آنكه دلش هميشه پيش خدا حاضر است، محرم است گرچه در ميقات حاضر نباشد و آنكه دلش از خدا غايب باشد، محرم راستين نيست گرچه در ميقات، حاضر باشد.
دوست، نزديكتر از من به من است
وينت مشكل كه من از وى دورم
چه كنم؟ با كه توان گفت كه او
در كنار من و من مهجورم 2
***
حضورى گر همى خواهى از او غايب مشو حافظ
مَتى ما تَلْقَ مَنْ تَهْوى دَعِ الدُّنْيا وَ اهْمِلْها 3
«احرام دوگونه است؛ احرام غيبت و احرام حضور. كسى كه در ميقات غايب است و خود را براى انس با دوست مهيا نكرده است، گويا در خانه خويش نشسته است؛ بلكه غيبتى بالاتر. و كسى كه در خانه خود نشسته و دلش پيش معبود حاضر است، گويا محرم است و مكّى. اگر در احرام، حضور يابد، حضورش كامل گشته، در محضر