63 در آسمانها مجوى؛ در همين خاك، در همين زمين مىتوانى او را بيابى، ببينى و شايد نيز رمزى از سرنوشت آدمى است: خاكسارى، فرو رفتن در خاك و سر بر آوردن در برابر خدا. 1
8. احرام، فرصتى براى رياضت
آنها كه پاى در ره تقوا نهادهاند
گام نخست بر سر دنيا نهادهاند
فرعون نفس را به «رياضت» بكشتهاند
و آنگاه دل بر آتش موسى نهادهاند 2
رياضت، مصدر فعل «راض يروض» است. در برخى كتابهاى لغت آمده است: «
رَاضَ الْمُهْر أي ذَلَّلَه وَ طَوَّعَهُ و عَلَّمَه السّير » 3؛ «فلانى كرّه اسب را رام كرد و آن را منقاد خود نمود، و به او رهنوردى آموخت».
كره اسب را مدتى به حال خود رها مىكنند تا خردسالى را پشت سر بگذارد، و بدنش محكم شود. هنگامىكه از آب وگل درآمد، پيش از آنكه به كارش گيرند، آن را تربيت مىكنند تا در كارهايى مانند سواركارى، پيمودن راههاى دور و دراز و گذشتن از گردنههاى سخت از آن استفاده كنند. اگر اين تربيت و تمرين وجود نداشته باشد و حيوان رام نگردد، چه بسا خود و سواركار را دچار خطرهاى جدى و جبرانناپذير كند.
اسب لاغرميان به كار آيد
روز ميدان، نه گاو پروارى 4
درباره مفهوم اصطلاحى رياضت بايد گفت كه عارفان نفس انسان را به كرّه اسب چموشى تشبيه مىكنند كه كارهايش را از روى شهوت و غضب انجام مىدهد. همانگونه كه كرّه اسب بايد تربيت شود و رياضت ببيند تا به كار آيد، نفس انسان بايد