102 آن، زمانى است كه عبد، همه شئون را به مالك اصلى و مليكت اصيل واگذارد، تا مولايش خليفه او گردد؛ يعنى خداوند، خليفۀ خليفۀ خود شود. خليفه خداوند شدن، به معناى آيت و مظهر او بودن است؛ چنانكه خدا را خليفه خود قرار دادن، به معناى قيم و ولى دانستن اوست. بندهاى كه تحت ولايت الهى قرار گرفته و خدا خليفه او شده است، با زبان الهى سخن مىگويد نه با زبان خود، و با چشم خدايى مىبيند نه با چشم خود، و با گوش الهى مىشنود نه با گوش خود». 1