28آن را نمىپذيرند. پس بايد منابع اهلسنت را شناخت و در مباحث دفاع عقيدتى، به آنها استناد كرد.
2. مورد اعتبار و اعتماد اهلسنت باشد. از اين حيث، مىتوان منابع بحثهاى ميانمذهبى را به دو دسته تقسيم كرد: منابع پذيرفته شده و معتبر، و منابع مورد ترديد و دچار نقد. اهلسنت به جهت فضايى كه بر جوامع تبليغىشان حاكم است، مبلغان و سخنرانان آنها عمدتاً عادت دارند هنگام نقل مطالب، نام كتابها و راويان را ذكر كنند و در خطبههاى نماز جمعه و سخنرانىهاى خود از اين منابع ياد مىنمايند. بر اين اساس، عموم متدينان اهلسنت با نام كتابهاى درجه اول يا به اصطلاح، مقبول خود آشنايند؛ يعنى اگر در حضور يكى از اهلسنت، از صحيح بخارى نام ببريم، مىگويد: «اصحّ كتاب بَعدَ كتاب الله»؛ «درستترين كتاب پس از قرآن» و همينطور صحيح مسلم يا سنن ترمذى كه هر كدام جزو منابع درجه اول آنهاست.
منابع درجه دوّم، منابعى است كه نويسندگان آنها از شهرت مؤلفان كتابهاى درجه اول برخوردار نيستند. «ينابيع المودّه» شيخ سليمان حنفى قُندوزى، «اِسعافُ الرّاغبين» علامّه ابن صبان، «نورالابصار» شبلنجى، «شواهِدُ التنزيل» حاكم حَسَكانى و... ، كتابهايى هستند كه عالمان سنّى نوشتهاند. اما نمىتوان آنها را هموزن صحاح ششگانه يا ملحقات آنها دانست.
در مباحث عقيدتى به افزايش تعداد منابع نياز نيست، بلكه بايد درجۀ اعتبار منابع را تقويت كرد. اگر در مناظرهاى گفته شود اين حديث در