23 كتابى به نام «مِنهاجُ السُّنَه» نوشت كه ناظر به نقد كتاب مرحوم علامه است. بعد از او همچنان، بر كتاب ابن تيميه نقدها نوشتهاند و بر آن نقدها هم نقد نوشته شده است. علامه حلى كتابى به نام «نهج الحق و كشف الصدق» نگاشت؛ فضل بن روزبهان، رديهاى بر اين كتاب نوشت؛ قاضى نورالله شوشترى «اِحقاقُ الحَق وازهاق الباطل» را در رد كتاب فضل بن روزبهان نگاشت؛ مرحوم آيت الله العظمى نجفى مرعشى، حاشيهاى بر اين كتاب نوشت كه برخى از آن اشكالات را جواب داد.
اين روند، نه تنها در ميان مذهب اهلسنت و شيعه، بلكه تقريباً در همه محافل دينى رواج دارد؛ چرا كه بحثهاى دينى، زاينده است؛ يعنى از يك مسئله، مسائل ديگرى بهوجود مىآيد و اين روند ادامه پيدا مىكند. بنابراين چنانچه بحثها در جايى پايان يابد، به معناى قطعى شدن آن نيست. بلكه ممكن است اشكالات و نقدها و شبهات ديگرى وجود داشته باشد كه بايد در سطوح ديگرى، به آن پرداخت. اين وجه، نشانه عميق و دامنهدار بودن بخشى از اين معارف دينى است.
همپوشانى مسائل عقيدتى
بحثهاى انديشه شيعى، در موارد فراوانى با هم همگونى و تلاقى دارد. در مواردى، ممكن است دليلى كه در يك بحث ارائه شده، در مبحث ديگر هم به كار آيد؛ مثلاً در بحث امامت، از دلايل قرآنى همچون آيه تطهير در سوره مباركه احزاب استفاده مىكنيم و بر اين اساس كه حكمِ اين آيه، اختصاصى است و نشانه متفاوت بودن اهلبيت با ديگران است، بر امامت استدلال مىكنيم. بار ديگر از همين دليل در بحث