21 باور نداشت، نمىتوانست مقابل شبههافكنان ايستادگى كند و درصدد پايداركردن آموزههاى دينى باشد.
2. در روش پژوهشگرانه يا گزارشگرانه، در پى اقناع مخاطب نيستيم. اما وقتى نقش متكلم مذهب خاصى را پذيرفتيم، مىكوشيم باور خود را حداقل در سطح و لايههايى به مخاطب منتقل كنيم و او را هم به آنچه باور داريم، قانع سازيم. البته روش متكلمانه، ناگزير خصمانه نيست، بلكه بايد همدلانه باشد. در برخورد همدلانه، مىخواهيم باورى را ارائه كنيم كه تمام انديشه ما را اشغال كرده است و آن را قبول داريم و مبناى نگرش ما به هستى و جهان شده است؛ يعنى مسائل مربوط به زندگى را در پرتو آن مىبينيم. اگر مىخواهيم مخاطب خود را قانع كنيم، نبايد از اهميت تأثيرگذارى فرهنگى و درك ظرفيت مخاطب غافل شويم. اين همان برخورد همدلانه است؛ براى مثال، اگرچه پيام انبيا با آنچه در ذهن مخاطبانشان مىگذشته و از آموزههاى آنان دريافت مىكردهاند، كاملاً متفاوت بوده است، اما انبيا مىكوشيدند انتقال پيام و قانعسازى، با روش متكلمانه و در فرآيندى آرام و نرم به مخاطب منتقل شود تا مخاطب ظرفيت پذيرش آن را داشته باشد. همچنين نمىتوان در ميان بحث اعتقادى با مخاطب، ناگهان مباهله و نفرينكردن را پيشنهاد كرد، چون با همدلى با مخاطب، تناسب ندارد.
يكى ديگر از نكات روششناسى مباحث اعتقادى آن است كه مباحث اعتقادى، هم چندلايه، هم تودرتو و هم تقريباً بىپايان است. بسيارى از افكارى كه در ذهن ما مىگذرد، فرآوردهاى است كه از بيرون