13ابتدا اين كار را براى سرگرمى و پركردن جاى خالى مصطفى در منزل انجام مىداد. اما كمكم با جدى شدن شبهات مصطفى و احياناً سؤالاتى كه در ارتباط با اقوام او مطرح مىشد، او را به رقيبى سرسخت براى مصطفى تبديل كرده بود. پدرش در اين زمينه، بيشترين راهنمايىها را داشت؛ هرچند اول با ازدواج دخترش با مصطفى مخالف بود، اما وقتى اصرار مصطفى و علاقه دخترش را به او ديد، با تصميم آنها موافقت كرد. ولى با همه اينها مصطفى به آقاى سديدى به عنوان معلم و دبير دينى احترام مىگذاشت و از بحثكردن با او پرهيز مىكرد.