24نامه آن حضرت خطاب به «العبيدى» آمده است:
از «فهرى» و «حسن بن محمد بن باباى قمى» به پيشگاه خدا بيزارى مىجويم. پس تو نيز از آنها بيزارى بجو. تو و همه پيروانم را از آنها برحذر مىدارم و من لعنت خدا را نثارشان مىكنم! به نام ما از مردم مىخورند. فتنهگر و آزاررسانند. خدا آنها را بيازارد و در فتنه فرو ببرد.
«ابنبابا» مدعى است كه من او را به پيامبرى فرستادهام و او باب من است. لعنت خدا بر او باد! شيطان او را به تمسخر گرفته و گمراهش كرده است. خدا لعنت كند كسى كه اين گمراهى را از او بپذيرد. اى محمد! اگر توانستى كه سرش را با سنگ بشكنى اين كار را انجام بده؛ چراكه او مرا آزرد. خدا در دنيا و آخرت او را بيازارد. 1
اين سخنان بدينعلت است كه آن دو، از غاليان بزرگ بودند؛ بهگونهاى كه «محمدبننصير فهرى» ادعا كرد كه پيامبر و فرستاده است و امامهادى(عليه السلام) او را به پيامبرى فرستاده است. وى درباره امام هادى(عليه السلام) به تناسخ و غلو اعتقاد داشت.
سومين منشأ: عقبماندگى فكرى
ناآگاهى و نداشتن توانايى فهم حقيقت بندگى، حيرت برابر كرامتهاى پيامبران و امامان(عليهم السلام) و ناتوانى تشخيص و بررسى احاديثى كه تزويرگران جعل كردهاند، از عوامل زمينهساز غلو است كه
امامرضا(عليه السلام) آن را در پاسخ كسى تبيين فرمود كه گفت:
اى فرزند رسول خدا! غاليان مدعىاند آنگاه كه على(عليه السلام) از خود