28
عقل، ميزان شناخت كليات شرك و توحيد
اينكه در عالم وجود غير از خداوند سبحان موجود ديگرى نيست كه مؤثر مستقل باشد و نيز غير از او كسى نيست كه مستحق عبادت باشد، به عقل دانسته مىشود، و عقل است كه خلاف آن را شرك ربوبى و الوهى مىداند، همانگونه كه قيود آن نيز با عقل درك مىشود گرچه قرآن و روايات نيز به آن اشاره كردهاند، مثل اينكه اگر انسان دعاى طلب و مسألت در امورى كه سلطه غيبى است را به نحو استقلال از غير خدا بخواهد كه اين شرك در ربوبيت است، ولى اگر به نحو غير استقلالى بوده و با اذن الهى باشد هرگز متصف به شرك نخواهد شد. و در مواردى كه عقل حكم به شرك موردى دارد هرگز خداوند متعال امر به انجام آن نمىنمايد.
خداوند متعال مىفرمايد:
(وَ لاٰ يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلاٰئِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبٰاباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) (آل عمران : 80)
و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت مىكند؟
و نيز مىفرمايد: ( إِنَّمٰا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشٰاءِ )؛ «او [شيطان] شما را فقط به بدىها و كار زشت فرمان مىدهد». (بقره: 169)
همانگونه كه اگر در موردى ضابطه هيچ نوع شركى وجود نداشت، در هيچ نص شرعى حكم به شرك بودن آن نمىشود.