86كه اقدام به گشودن كنند؛ همانطور كه ديگر نقاط را گشودند. در اين شرايط چرا نبايد براى گشودن از يكديگر پيشى بگيرند؟! چرا اگر طالب دنيا بودند در مجد و عظمت و غنيمتى كه فاتحان به دست آورده بودند، نبايد با هم رقابت كنند و اگر طالب آخرت بودند، در مزد و ثواب با هم رقابت نكنند؟! چه جاى شگفتى است كه جوانان بلندپرواز و طمعكار قريش راه نيفتند و از اين درهايى كه به رويشان گشوده شده بود، به مجد و عظمت و قدرت نرسند؟! چه جاى شگفتى دارد كه اين جوانان انصار و جوانان ديگر قبايل عرب با يكديگر به رقابت بپردازند؟! و اينكه وقتى مىديدند كه خليفه مانع اين رقابت مىشود و قريش را به كارهاى بزرگ مىگمارد و كارهاى بسيار مهم و با منزلت را به بنىاميه مىسپارد، دلهايشان پر از كينه و نفرت نسبت به وى نشود؟!
چيزى كه جاى شك ندارد، اين است كه عثمان پس از عزل سعد، وليد و سعيد را بر كوفه گماشت و عبدالله بن عامر را پس از عزل ابوموسى بر بصره گماشت و همۀ شام به معاويه سپرده شد. او نيز پس از سپردن ادارۀ شام به قريش و ديگر قبايل عرب، قدرتش را تا دورترين مرزهاى ممكن گسترش داد. پس از بركنارى عمروعاص از ولايت مصر، عبدالله بن ابى سرح بر آنجا گماشته شد. اينها همه خويشاوندان عثمان بودند. برخى برادر مادرى و برخى برادر شيرى، برخى دايى و برخى از آنها نسبت بسيار دورى با وى داشتند و به امية بن عبدشمس مىرسيدند.
اينها همه حقايق انكارناپذيرى هستند و ما دربارۀ اينكه ابن سبأ توانسته