85كه او را كشتند و پيش يا پس از آن، آنان را به چند حزب و فرقه تقسيم كرد.
اينها همه امورى است كه با عقل راست نمىآيد و درخور نقد هم نيست. شايسته نيست كه امور تاريخى بر آنها بنا نهاده شود. آنچه جاى شك و ترديد ندارد اين است كه شرايط حيات اسلامى در آن روزگار به طور طبيعى آبستن اختلاف نظر و جدايى تمايلات و پيدايش مذاهب سياسى مخالف بود. كسانى كه به نصوص قرآن و سنت نبوى و سيرۀ صحابۀ ايشان تمسك مىجستند، امور تازهاى را مىديدند كه برايشان ناشناخته بود و آنها را درك نمىكردند. آنان مىخواستند كه با همان شدتى كه عمر با خويشتندارى و حفظ رعيت با مسائل مقابله مىكرد، با آنها روبهرو شوند.
از طرفى جوانان و تازه به دوران رسيدههاى قريش و غيرقريش در ميان قبايل عرب از پيشامدهاى تازه با روحيهاى تازه استقبال مىكردند. اين روحيه طمعورزانه، جاهطلبانه و متكبرانه بود. آنها آرزوهاى دوردست خويش را در آنها مىجستند و در راه رسيدن به آنها همتى را به كار مىبستند كه حد و مرز نمىشناخت. همين امور تازه، عاملى بود كه بزرگان و جوانان را به سوى آرزوهايشان سوق مىداد. سرزمينهاى پهناورى روى آنها گشوده مىشد. اموال بىشمارى از اين سرزمينها، همچون ماليات، گردآورى مىشد. بنابراين جاى هيچ شگفتى نيست كه بر سر ادارۀ سرزمينهاى مفتوحه با هم به رقابت بپردازند و از اين اموال گرد آمده بهرهبردارى كنند.
سرزمينهاى ديگرى گشوده شد و همه چيز، آنها را دعوت مىكرد