80عمرانى، سركشى صاحبان قدرت و استبداد واليان نسبت به حقوق مردم و سوار شدن بنىاميه بر گردن مردم، اعراض از سياستهاى مردمى و دموكراتيك و گرايش به سياستهاى خاندانى و اشرافى و سرمايهدارى، خوار كردن كسانى كه مورد احترام و بزرگداشت بسيارى از مردم بودند، مانند ابوذر، عمار بن ياسر و ديگران و ديگر امورى كه شرايط زندگى اجتماعى را تشكيل مىدهند، در تحريك مردم شهرها و شوراندن آنها ضد خاندان حاكم اموى و هوادارانشان، تأثيرى ندارد؟! آيا در داستان قتل عثمان همۀ نقشها از آن عبدالله بن سبأ است كه مردم را وا مىدارد تا از فرمان پيشوايان سر بپيچند و ميان آنها القاى شر مىكند؟!
آيا اين تهديدى براى انديشهورزى نيست كه در شرق كسانى پيدا شوند كه حوادث بزرگى را كه به طبيعت جامعه و پايههاى نظامهاى اقتصادى و اجتماعى آن، ربطى بسيار وثيق و محكم دارند، به ارادۀ يك شخص بازگردانند كه در شهرها بگردد و در اين جامعۀ سالم تخم گمراهى و فساد بپاشد.
آيا اين خطر، انديشه را تهديد نمىكند كه انقلابهاى اصلاحى تاريخ را، تحليلهاى كودكانه كنيم و طى فرايندى آنها را به خواست افراد آشوبگرى نسبت بدهيم كه مىتوانند با سفر به شهرهاى مختلف، آن را ايجاد كنند. 1