102ولى اين سخن مخدوش است؛ زيرا موروثى بودن حكومت و پادشاهى، تنها از ويژگىهاى ايرانيان نبوده، بلكه اصل موروثى بودن حكومت در همۀ جوامع وجود داشته است. نظام حاكم بر پادشاهان حيره، غسان و حمير در عراق، شام و يمن، موروثى بود. حاكميت در زندگى قبيلهاى در جزيرۀ عربى، موروثى بود. مناصب مشهور نزد قريش مثل سقايت، ميهماندارى، عمارت مسجدالحرام و پردهدارى، امورى موروثى بود كه پيامبر اكرم(ص) علاوه بر اينكه آنها را تغيير نداد، بلكه در قضيۀ دادن كليدهاى كعبه به بنىشيبه و باقى گذاشتن آنها بر اين منصب براى هميشه، اين امور را امضا فرمود. بنابراين نسبت دادن مسئله وراثت به ايرانيان، امر شگفتى است كه خردمندان آن را نمىپذيرند. ازاينرو لازم است بگوييم، تشيع، هم رنگ ايرانى داشت، هم غسانى و هم حميرى و هم عربى، و اختصاص دادن نظريۀ جانشينى به ايرانيان، درحالىكه يك نظريۀ عمومى جهانى بود، امرى بيهوده و بىمعناست.
موروثى بودن نبوت و وصايت در شرايع آسمانى به معناى شرطبودن وراثت نيست، بلكه بدين معناست كه خداوند نور نبوت و امامت را در خاندانهاى خاصى قرار داده است و در نتيجه هر پيامبرى آن را از پيامبر ديگر و هر وصىاى از وصى ديگر به ارث مىبرد. خداى متعال مىفرمايد:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ (حديد: 26)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و پيامبرى و كتاب را در فرزندانشان قرار داديم.