36 [به دروغگويى] اختلافى ندارند و هركس حال او چنين باشد، در مسائل دينى نمىتوان به او اعتماد كرد. 1
مامقانى مىگويد:
از جمله كسانى كه او را تضعيف كردهاند، محقق در جاهايى از كتاب معتبر، علامه در يكجاى كتاب مختلف و كاشفالرموز، شهيد ثانى در باب مهريه زن از كتاب مسالك، صاحب مدارك، محقق اردبيلى در مجمعالفائدة و صاحب ذخيره مىباشند و همين قول به تضعيف از كتاب معتصم، مُنتقى، مشرقالشمسين، حبلالمتين، حاشيۀ ملاصالح، تنقيح، فخرى در «مرتّب مشيخۀ صدوق» و كتابهاى ذكرى و روضه و مانند اينها حكايت شده است. 2
محقق خويى مىگويد: «تضعيفكردن چنين بزرگانى، ما را از اعتماد بر اين شخص و عمل به روايات او بازمىدارد». 3
با اثبات ضعيفبودن هر دو حديث، به سُستبودن پايه و اساس حقيقت اولى كه ابوبكر جزايرى كشف كرده است، پى مىبريم.
استدلال جزايرى بر بىنياز بودن شيعه از قرآن به وسيلۀ اين دو حديث
ابوبكر جزايرى مىنويسد: هدف و مقصود مؤلف (كلينى) از آوردن اين دو حديث روشن است؛ وى درصدد بيان اين نكته است كه اهل بيت عليهم السلام و به پيروى از آنها شيعيانشان، مىتوانند با علمى كه به كتابهاى آسمانى گذشتگان دارند از قرآن كريم بىنياز باشند و اين گامى بسيار بزرگ براى جداكردن شيعه از اسلام است؛ زيرا بدون شك هركس به هر صورتى كه معتقد شود از قرآن كريم بىنياز است، از دايرۀ