12نگويد نيز دقت مىكنند. براى نمونه در بررسى خانه مظنون تنها به محل مورد نظر او نمىروند، بلكه محلهايى را نيز كه مظنون به آن اشاره نمىكند، به خوبى بررسى مىكنند.
بنابراين سؤال اين است كه چرا با وجود اين همه رواياتى كه از پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) درباره ولايت اميرمؤمنان، على(عليه السلام)، و فضايل بىكران ايشان نقل شده است، باز هم بعضى افراد تمامى اين فضايل را ناديده مىگيرند و نه تنها درباره جانشين حقيقى پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) اختلاف مىكنند، بلكه مدعى مىشوند كه حق خلفا پايمال شده است.
آيا هميشه مدعى، صاحب حق است؟! ما معتقديم كه هميشه مدعى، صاحب حق نيست! بسيار اتفاق مىافتد كه فردى به ديگرى ظلمى مىكند و براى كتمان حقيقت، خودش شاكى مىشود.
براى مثال در داستان حضرت يوسف(عليه السلام)، هر چند زليخا با نيرنگ ايشان را به كار خلاف دعوت مىكند، اما حضرت يوسف(عليه السلام) قبول نمىكند و هنگام فرار، پيراهنش نيز پاره مىشود. همان لحظه عزيز مصر با همراهانش از راه مىرسند و زليخا و حضرت يوسف(عليه السلام) را با هم مىبينند. اما زليخا پيشدستى مىكند و مىگويد: «كيفر كسىكه بخواهد نسبت به خانواده تو خيانت كند، جز زندان يا عذاب دردناك، چيست؟!» (يوسف:25)
در اينجا زليخا با اطلاع از ظلم خود، مدعى حق مىشود و به ظاهر نيز همه چيز به نفع زليخاست. اما از آنجا كه خداوند داد مظلوم را از ظالم مىگيرد، اينبار نيز شاهدى از زنان مصر، حقيقت را افشا مىكند؛ همانگونه كه خداوند در قرآن چنين مىفرمايد: