94
روز دوم سفر
روز يكشنبه 29 محرم، چهارم آذر 1351ه.ش و مارس 1973م است. ساعت پنج و نيم صبح از خواب بيدار شدم. وقت اذان صبح است. نماز صبح را گزاردم و صبر كردم تا سپيدى صبح خوب آشكار شود. صبح زيبايى بود. نسيم سرد و سبكى مىوزيد و ابرهاى به هم پيچيده و انبوهى مانند نيروهايى كه مانع از تابش اشعههاى خورشيد باشند، فضاى آسمان را پر كرد و راهى براى تابش آن بر زمين باقى نگذاشت. هيچ مانعى براى ديدن درست كوههاى بلند و استوار تَهامِه وجود نداشت. اين فرصت را غنيمت شمردم تا محيط اطرافم را توصيف كنم.
وصف سرزمين صَعْبَر
دشت كُليَّه در برابرم هويداست، كه از سمت شرق گسترده شده و گويى پايانى ندارد و از جنوب به شمال هم در مسافتى حدود چهل كيلومتر گسترده شده و در ساحل، از سمت غرب تا كوههاى فرسان و ذَوْرَه در شرق در حدود پنجاه كيلومتر امتداد پيدا كرده است.
مرز آن از جنوب، سنگلاخ المُشَلِّل است و طرف شمالى آن به شكل يك خطكشى مستقيم بين دشت قديد، در ناحيه جنوب و دشت كليه در ناحيه شمال، به چشم مىخورد و تا جايى كه در سمت شرق امتداد يافتهاند، با آنها گسترش پيدا كرده است و تنها در ناحيه ساحلى امتداد آن قطع شده است. از اينجا در كنار دشت كليه در ناحيه شرق، وادى دوران به چشم مىخورد.