49
الزاهر
از محله الزاهر، يكى از محلههاى مكه مكرمه عبور كردم. نزديك عمرة التنعيم، در پنج كيلومترى مسجدالحرام و 455 كيلومترى مدينه رسيده بودم كه خورشيد در حال طلوع كردن بود. پس از طى پنج كيلومتر از التنعيم، از روى پل وادى يأجج، 1 عبور كردم. هوا كاملاً روشن شده بود و همه چيز به خوبى ديده مىشد. در سمت راست من، باغهاى كوچكى كه در سطح اين وادى پراكنده شدهاند، به چشم مىخورد. در سمت چپ من به مسافت پرتاب يك سنگ، بئر مقيت قرار داشت. اين همان مكانى است كه صحابى بزرگوار خُبَيب بن عَدىّ 2 به دار آويخته شد. او از شمار صحابى بود كه بنولحيان در رجيع، به آنها حمله كردند.
پهنه آسمان را ابرهايى سبك و نزديك به سطح زمين پوشانده بود. هوا به حدى سرد بود كه شيشههاى اتومبيل را بالا كشيدم. سپس وارد جادهاى در يك درّه شدم كه پايين آن به وادى يأجج كه سرزمينى بين مكه و مرالظهران است، مىرسيد و اللّحيانه ناميده مىشود و منسوب به اهل آنجا يعنى قبيله لحيان از طايقه هذيل مىباشد.
وادى سرف 3
سپس وارد وادى سرف 4 شدم. در سمت راست من، يكى از قراى لحيان در سرف واقع است و مدرسه سرف در آن قرار دارد. درست در سمت چپ من، كوه