221
مرورى ديگر بر الفريش
بعد از اينكه وارد صخيرات اليمام شدم، به سمت شرق در وادى غميس الحمام بين درختانى بلند به راه افتادم و بعد به سمت جنوب پيچيدم. مردى از الرحله و از ساكنان آن سرزمين را ديدم كه هر چه درباره اين ناحيه پرسيدم، براى من شرح داد و گفته او درباره امالمريين توجه مرا جلب كرد. وقتى محل آن را مشخص كرد، دانستم كه مقصود او همان شهرى است، كه اكنون آباد است و اسم آن به شكلهاى مختلفى آمده است كه در ادامه سفر به آن مىرسيم. ساعت يك بود كه به فريش بازگشتم. علىرغم اينكه دو مسجد در آن بود، كسى در فريش اذان نمىگفت. به طرف يكى از مسجدها رفتيم، اما بسته بود. در مسجد ديگر تنها پيرمردى نماز مىخواند. در آنجا نماز گزاردم و به طرف قهوهخانهاى رفتم. صاحب آنها به من گفت كه مردم از اين شهر مهاجرت كردهاند و مسجد دوم هم بسته شده است چون كه جاده اصلى از شهر فاصله دارد از اين رو قهوهخانه و دكانهاى آن متروك افتاده است.
چاه درويش
چاه درويش در فريش قرار دارد كه به آن اشاره كرديم. اين منزلگاه به نام آن چاه ناميده شده است؛ چون در زمان انقلاب بزرگ عربى، يكى از پايگاههاى آن بوده است و بعد نام وادى را گرفته است. و چاهى است پر آب با دهانهاى بزرگ كه حوض گردى در اطراف آن ساخته شده و در وسط وادى در كنار مناطق مسكونى و در جهت طلوع خورشيد قرار دارد.
به سوى المنصرف و الصفراء
ساعت 5 بعدازظهر از الروحاء به سمت المسيجيد (المنصرف قديمى) حركت كردم كه در هفت كيلومترى اينجا قرار دارد. شخصى از قبيله الاحامده مرا به محل