199المستعجله، در نزديكى چاه عباس امتداد پيدا كرده است. سپس از كنار چاه عباس عبور كرده و از ريع المستعجله بالا رفتم. درحالىكه از آن سرازير مىشديم، مسير در سمت چپ ما در كنار تنگه قرار داشت و تپههاى كوچك رملى آن را از روى جاده مىديدم. اين همان جايى است كه پيامبر غنائم بدر را در كنار آن، آنگونه كه در كتب سيره 1 آمده، تقسيم كرد.
در 25 كيلومترى از مسيجيد، به خيف الحِزامى و خيف البرعى 2 و خيف بنىسالمى كه همه اسامى دهكده واحدى هستند، رسيدم. دهكدهاى آباد كه توسط چشمهاى آب آن تامين مىشده امّا آن چشمه خشك شده است. بعد از خيف، در نزديكى آن به چشمه امذيان رسيدم. چشمهاى است كه كشتزارى در كنار آن وجود داشت و بازارى دارد كه در سمت راست جاده قرار داشت. به فاصله كمى بعد از آن، از سمت راست وادى طاشا و الاب قرار دارد. اين دو وادى به يكديگر پيوسته و هر دو در وادى الصفراء امتداد پيدا مىكند و آب خود را از الفقره (الاشعر) مىگيرند. در سمت راست ما نيز وادى رحاب گسترده شده است. در شانزده كيلومترى از خيف، به الحمراء مىرسم.
***
الخيف
بقاياى دهكدهاى است كه ذكر آن گذشت. ويرانههايى در آن است كه نشان مىدهد از قديمىترين و آبادترين دهكدههاى اين وادى بوده است و زمانى كه