25اعتبارى است.
در مورد كلمه «شعائر» كه به خدا يا دين اسلام اضافه مىشود نيز مطلب از اين قرار است؛ زيرا معناى حقيقى و اصلى كه در كلمه «شعائر» اخذ شده همان اعلام و انتشار است. و از آنجا كه شارع، مصداق خاصى براى آن به طور خصوص تعيين نكرده است. لذا آن را در زمينه اوّل و دوّم به حال خود باقى مىگذاريم، يعنى بر معناى عرفى باقى گذاشته و درباره كيفيت وجود آن در خارج به عرف متشرعه واگذار مىكنيم.
در نتيجه: اين امر اعتبارى كه شارع در بيان مصداق آن در خارج دخالتى نكرده به عرف متشرعه واگذار شده است.
خلاصه اينكه: هر موردى را كه شارع مقدّس به عنوان شعائر دينى معيّن كرده است آن را اخذ كرده و آن را به عنوان يكى از مصاديق شعائر دينى گرامى مىداريم. ولى به مرور زمان مصاديقى پيدا مىشود كه ممكن است عرف متشرعه و عقلا آن را از مصاديق شعائر دينى به حساب آورند، و در عمل به آن هيچ محذورى نبينند، آنها نيز به طور قطع داخل در عموم ادله تعظيم شعائر الهى خواهند بود.