32مردى از قريش بر در غار فرود آمد و بول كرد. ابوبكر ترسيد وگفت: «اى رسول خدا، قريش ما را ديدند». پيامبر(ص) فرمود: «اگر ما را مىديدند، مقابل ما كشف عورت نمىكردند». 1
هنگامى كه قريش از دستيابى به پيامبر(ص) نوميد شدند، به مكّه بازگشتند. پيامبر(ص) نيز با دو شترى كه اجاره كرده بود، با ابوبكر به مدينه رفت.
نصب حجرالأسود به وسيلۀ پيامبر(ص)
قبيلۀ قريش، پس از ويران شدن كعبه، به ساختن آن پرداخت. دايى
پيامبر(ص) «عائد بن عمران بن مخزوم» پيشقدم شد و به قريش گفت: «اى گروه قريش، در ساختن كعبه تنها از دارايىهاى حلال هزينه كنيد. مَهر زناكار و پول ربا و مال مردم را در آن هزيه مكنيد». قبايل قريش دست به كار ساختن كعبه شدند. هنگامى كه به محلّ ركن حجرالأسود رسيدند، دربارۀ نصب حجر، ميان قبيلهها كشمكش و ستيز درگرفت. هر قبيلهاى مىخواست كه نصب حجر را به خود اختصاص دهد تا به افتخار و شرف نايل آيد. كشمكش بين آنها شدت يافت تا آنجا كه نزديك بود به جنگ و كشتار بينجامد. «ابواُميّة بن مغيره» كه از سرشناسان قريش بود و از او فرمانبردارى مىكردند، به كشمكش پايان داد و به آنان گفت: «حكم نصب حجر را از نخستين كسى كه از درِ بنىشيبه به مسجدالحرام درآيد، بپذيريد...». همگى سخن او را پذيرفتند و دانستند كه با اين