34خدايان را يك خدا به حساب آورده است) و با اين حال به اين آيات استدلال كرده و بر كسانى كه شهادت به وحدانيت خدا و رسالت محمد (ص) مىدهند و مىگويند: خداوند هيچگونه شريكى ندارد و مىگويند: هيچ كس استحقاق پرستش با خدا را ندارد، منطبق مىسازند...
او همچنين در تكفير گرايى وهابيان مىگويد:
وممّا يدلّ على بطلان قولكم فى تكفير من كفرتموه ما روى البخارى فى صحيحه عن معاوية بن ابى سفيان. - قال: سمعت النبى (ص) يقول: (من يرد الله به خيراً يفقهه فى الدين، و انّما انا قاسم و الله يعطى، و لايزال امر هذه الأمة مستقيماً حتى تقوم الساعة او يأتى امر الله تعالى).
وجه الدليل منه: انّ النبى (ص) اخبر انّ امر هذه الامة لايزال مستقيماً الى آخر الدهر. و معلوم انّ هذه الأمور التى تكفرون بها مازالت قديماً ظاهرة ملأت البلاد، فلو كانت هى الأصنام الكبرى و من فعل شيئاً من تلك الأفاعيل عابد للأوثان، لم يكن امر هذه الأمة مستقيماً، بل منعكساً. 1
و از جمله چيزهايى كه دلالت بر بطلان گفتار شما در تكفير كسانى كه آنان را تكفير مىكنيد دارد حديثى است كه بخارى در صحيحش از معاوية بن ابىسفيان نقل كرده كه گفت: از پيامبر (ص) شنيدم كه فرمود: (هر كسى را كه خداوند قصد خير به او دارد او را در دين فقيه گرداند، و همانا من تقسيمكنندهام و خدا عطا مىنمايد،