12
نٰادِمِينَ )
1
توجهى نمىشود. اينجاست كه مسئله از روش صحيح (جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) 2 و نيز قاعده قرآنى (هٰاتُوا بُرْهٰانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ) 3 آشكارا خارج مىشود و به سوى تاريكىها پيش مىتازد و در آن صدايى جز آواى شوم و فرعونى (مٰا أُرِيكُمْ إِلاّٰ مٰا أَرىٰ) 4شنيده نمىشود... .
در اين مرحله است كه حكم، به حكم ستمگرانه بدل مىشود كه زبانِ انديشه و برهان را نمىشناسد و بوى عدل و انصاف از آن به مشام نمىرسد. فضاى قرآن محمدى كه بازدارنده از اختلاف و درگيرى است نيز به فضاى جاهليتى كينهتوز تبديل خواهد شد كه گويا خداوند را بر آن هيچ سلطه و حاكميتى و سخنش را در آن هيچ جايگاهى نيست. دردناكترين مسئله در اين نگرش كوتهبينانه، اين است كه اهل اين ديدگاه، براى تسلط بر احساساتِ توده و عامه مردم و سوق دادن آنان به سويى كه خود مىخواهند، به نام اسلام سخن مىگويند؛ عباى دين توحيد بر سر مىكشند و خود را با ادعاى پيروى ظاهرى از شريعت، خدمتگزار جامعه مىخوانند.
يكى از اين مسائل، مسئلهاى است كه شريعت اسلام آن را «بدعت» ناميده است. بدعت، يكى از مفاهيم اصيل اسلامى است كه هدف از تشريع آن، محافظت از دين خداى تعالى و آنچه [بهعنوان شريعت آسمانى] نازل فرموده در برابر خطر دست بردن و افزودن چيزى بر آن است و نيز صيانت از رسالت خداوند متعال از اعتقادات و شرعيات در