16حسين(ع) رساند و ماجرا را گزارش كرد.
امام(ع) فرمود: «برگرد و اگر مىتوانى آنان را تا فردا از اين كار بازدار! شايد كه امشب براى پروردگار خويش نماز بيشترى گزاريم و دعا و استغفار كنيم!» 1
عباس نزد آنان بازگشت و گفت: «ابىعبدالله از شما مىخواهد كه امشب را برگرديد تا دربارۀ پيشنهاد شما انديشه كند و فردا به خواست خدا همديگر را مىبينيم؛ يا راضى مىشويم و كارى را كه بر ما تحميل مىكنيد مىپذيريم يا آنكه آن را رد خواهيم كرد».
عمر بن سعد نظر شمر را جويا شد. او گفت: «فرماندهى با توست هر چه نظر تو باشد». آنگاه رو به همراهان خود كرد و گفت: «رأى شما چيست؟»
عمر بن حجاج زبيدى گفت: «سبحان الله! به خدا سوگند اگر ديلميان چنين تقاضايى مىكردند، بر تو لازم بود كه قبول كنى». قيس بن اشعث نيز اظهار داشت: «به آنان مهلت بده، به جان خودم سوگند سپيدهدم فردا با تو به نبرد خواهند پرداخت».
عمر بن سعد گفت: «به خدا اگر بدانم چنين مىكنند به آنان مهلت نمىدهم».