12جرعهاى آب! تمام حق و تمام باطل در يك سرزمين كوچك مقابل هم صف كشيده، و همگى در انتظار فرجام اين رويارويى ناعادلانه نشسته بودند كه شمربن ذىالجوشن، با فرمانى از عبيدالله بن زياد بر عمر بن سعد وارد شد: 1
«... اما بعد، من تو را نزد حسين نفرستادهام كه دست از او بدارى و به او مهلت دهى و براى او آرزوى سلامت و زندگى كنى؛ يا پيش من بنشينى و از او شفاعت كنى. دقت كن و بنگر، اگر حسين و يارانش تسليم شدند آنان را به سلامت نزد من بياور و اگر نپذيرفتند، بر ايشان حمله كن و همه را بكش و آنان را مثله كن كه آنان سزاوار اين كارند و چون حسين كشته شد، بر سينه و پشت او اسب بتاز كه او ناسپاس و مخالف و ستمگر و قطعكنندۀ پيوند خويشاوندى است. اگر دستور ما را اجرا مىكنى، به تو پاداش شنوندۀ فرمانبردار خواهيم داد و اگر از اجراى آن خوددارى مىكنى، از شغل و لشكر ما كناره بگير و لشكر را به شمر واگذار كه ما دستور خود را به او دادهايم».