17
الثَّمَرٰاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم: 37)
پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست ساكن ساختم تا نماز را برپاى دارند؛ تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنان شكر تو را بهجاى آورند.
خداوند دعاى پيامبر خويش را اجابت مىكند. پس از آنكه توشه هاجر و اسماعيل(ع)
به پايان مىرسد، هاجر در پى آب در ميان دو كوه صفا و مروه، به تلاش و تكاپو مىپردازد. در اين هنگام، خداوند مقرر مىفرمايد تا آب زمزم از زير پاى حضرت اسماعيل(ع) بجوشد. گروهى از قبيله «جرهم» كه از شام باز مىگشتند، در حال عبور از اين منطقه، آب را مىبينند و از هاجر اجازه مىخواهند از آن آب استفاده كنند، او نيز به آنها اجازه مىدهد. پس از آن، حضرت اسماعيل(ع) در ميان قبيله «جرهم» زبان عربى را فرا مىگيرد و همسر خود را از ميان آنان برمىگزيند و نسلى پديد مىآورد كه تاريخنگاران، به آنان «عرب مستعربه» مىگويند. به اين ترتيب، در مكه زندگى به جريان مىافتد و خانههايى به صورت پراكنده، در كوهپايهها ساخته مىشود. سپس خداوند پيامبر خود، ابراهيم(ع) را به ساخت كعبه امر مىكند و فرمان مىدهد مردم را از فريضه حج و حركت به سوى كعبه با خبر سازد. بدين ترتيب، نخستين حاجيان به سوى مكه روانه شدند.
حضرت اسماعيل(ع)، متولى خانه خدا بود. پس از وى فرزندانش اين مسئوليت را به عهده گرفتند. پس از آن «مضاض بن عمرو جرهمى» مسئوليت اين كار را پذيرفت. به اين ترتيب، امور مكه و خانه خدا به دست قبيله جرهم افتاد و جرهمىها به خدمت به مكه و حاجيان ادامه دادند تا اينكه اواخر قرن سوم ميلادى، نسلى روى كار آمد و حرمت اين حرم را