70وجود ندارد.
«حافظ ابونعيم اصفهانى» (م430ه .ق) در «مناقب المهدى» اين حديث را با سلسلهاى از 33 راوى گوناگون تا عاصم، نقل كرده است. اين عبارت كه «و نام پدرش نام پدر من است» حتى در يكى از آنها هم ديده نمىشود، بلكه جمله با عبارت «نام او نام من است» پايان مىيابد.
«گنجى شافعى» (م 638ه.ق) متن «ابونعيم اصفهانى» را نقل ميكند و مىافزايد: «اين حديث را غير از عاصم، ديگران نيز مانند عمرو بن حره، از زر نقل كردهاند و همگى با عبارت «نام او نام من است»، آن را به پايان بردهاند».
بنابراين، چنين افزودهاى پذيرفتنى نيست با توجه به اينكه «احمد بنحنبل» با دقتى كه در ضبط حديث دارد، اين حديث را چند بار در مسندش با جمله «و نامش نام من است» نقل كرده است. 1
ب) به گمان قوى، روايت ادعايى، از مجعولات عباسيان است؛ زيرا شكى نيست كه دولت عباسى براى تأييد سلطنت خود و برانگيختن مردم به بيعت با «محمد بنعباس»، ملقّب به «مهدى عباسى»، سومين خليفه دولت عباسى، به هر كارى مانند جعل حديث و نسبتدادن آن به رسولخدا(ص) دست مىزدند.
«منصور عباسى» كه «عبدالله» نام داشت، فرزندش محمد را خليفه و جانشين خود خواند و مردم را به بيعت كردن با او برانگيخت. او براى ترغيب بيشتر مردم به اين كار، فرزندش را مهدى لقب داد تا آنان به گمان اينكه او مهدى منتظر و موعود است با وى بيعت كنند. اما نام خودش عبدالله بود و ازاينرو، فرمان داد تا حديثى جعل كنند و در آن پدر مهدى امّت را عبدالله بنامند. 2