61زمينهاى براى قيام به انگيزه امر به معروف و نهى از منكر يا به اصطلاح تكليفى بالفعل به وجود آيد، اما اين زمينه در زمان امامحسين(ع) بود.
بنابراين، وضعيت دوران امامحسن(ع) و امامحسين(ع) را از هيچ ديدى با يكديگر نميتوان سنجيد؛ زيرا امامحسن(ع) ميبايست مدتى كناره ميگرفت تا ماهيت پنهان و مستور امويان آشكار شود و قيامى كه در آينده انجام ميگيرد، از نظر تاريخ موجه باشد. برخى از شيعيان پس از همين قرارداد صلح كه پايبند نبودن معاويه به آن آشكار شد، به امامحسن(ع) عرض كردند كه اكنون اين قرارداد صلح «كأن لم يكن» است، بنابراين شما قيام كنيد. آنان درست ميگفتند؛ زيرا معاويه آن را نقض كرد. امامفرمود: «نه». قيام پس از معاويه صورت مىپذيرد؛ يعنى كمى بيش از اين به آنان بايد مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند. آنوقت، زمان قيام است. معناى سخن اماماين است كه اگر تا دوران پس از معاويه زنده مىبود و در همان وضعى قرار مىگرفت كه امامحسين(ع) در آن قرار گرفت، بيگمان قيام مىكرد. بنابراين، وضع امامحسن(ع) بر پايه سه عاملى كه انگيزههاى مهم، صحيح و مشروع قيام امامحسين(ع) به شمار مىرفت، با وضع برادرش متفاوت و متغاير بود؛ يعنى از او تقاضاى بيعت كردند و از وى بيعت نمىخواستند. مردم كوفه حجت را بر امامحسين(ع) تمام كردند و گفتند كوفه پس از بيست سال بيدار شده و كوفه پس از دوران معاويه با كوفه پيش از آن متفاوت است. هنگامى كه نام امامحسين(ع) ميان مردم كوفه برده شد، آنان اشك ريختند و گفتند كه درختها ميوه دادهاند و زمينها سرسبز شدهاند، بيا كه آمادگى ما كامل است. اين دعوتها براى امامحسين(ع) اتمام حجت بود. اما امامحسن(ع) در وضع ديگرى به سر مىبرد. هركس وضع كوفه را در آن زمان ميديد، آماده نبودن مردمان آن را درمييافت.