46بزرگترين مردم است.
د) از اين آيه به دست مىآيد كه سكينه (آرامش) بر ابوبكر فرو فرستاده شد؛ زيرا او محتاج آرامش بود، نه پيامبر(ص). پيامبر(ص) مىدانست كه خداوند بزرگ او را حفظ مىكند. 1
هيچيك از اين دلايل نمىتواند فضيلت ابوبكر را در اين قضيه ثابت كند؛ زيرا:
الف) عايشه مىگويد: خداوند در قرآن چيزى درباره ما نازل نكرد. 2
ب) «ثانى اثنين» بودن ابوبكر جز خبر دادن از شمار افراد نيست و بر فضيلت وى دلالت نمىكند؛ يعنى چنانچه دومى كودك يا هركس ديگرى مىبود، باز هم قرآن چنين مىفرمود. قرآن كريم، فضيلت را تنها در تقوا و پرهيزگارى نه در دوم بودن مىداند: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ إِنَّ اللّٰهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) (حجرات: 13).
علامه «محمدحسن مظفر» مىگويد: «اگر مقصود دوم بودن در فضيلت و شرافت باشد، ابوبكر از پيامبر(ص) نيز برتر است؛ زيرا با توجه به آيه مباركه، او اول و پيامبر(ص) دوم بود». 3
ج) اين آيه تنها به خطرى كه پيامبر(ص) را در غار تهديد مىكرد اشاره مىكند. كسى در آنجا نبود كه از او حمايت و دفاع كند. همراه وى نه تنها از او دفاع نمىكرد، بلكه با اندوه، خوف و وحشت خود، بار سنگينى بر دوش پيامبر(ص) مىگذارد و به جاى اينكه به آن حضرت كمك كند و از خطر بكاهد، خود به دلدارى پيامبر(ص) نيازمند بود. به عبارت ديگر نه تنها از مشكلات و سختىهاى پيامبر نتوانست بكاهد، بلكه تنها بر شمار افراد افزود و عدد را به دو رساند.
د) همراهى با پيامبر(ص) نيز فضيلتى براى وى به شمار نمىرود؛ زيرا «ثانى اثنين» تنها