44خريديم به چهار مجيدى. مىگويند در اين مغازه، قول يك قول است، هر چه را به هر قيمت گفتند كم و زياد ندارد. غليان نعلگير بزرگ سه دانه خريديم. هر دانه به سيزده هزار و دهشاهى. كوچك يك دانه به هشت هزار».
وى در جاى ديگرى از اين نكته ياد مىكند كه پول ايران تنها در عراق و راه جبل اعتبار دارد اما در مكه و مدينه و نقاط ديگر رواجى ندارد: «پول عجم از سياه و سفيد از جبل به اينجا رواج خوبى دارد؛ بهتر از پولهاى ديگر برمىدارند؛ اما در روسيه و مكه و مدينه ابداً رواجى نداشت».
اطلاعات مربوط به پوشش گياهى
به تناسب اشاراتى به گياهان و درختان ميان راه دارد و در اين باره و لو به تكرار مطالبى را ارائه مىدهد. در شرح از روستاى چوپانان كه ميان انارك و جندق است مىنويسد: «در اين راه در كوهها از يمين و يسار درخت بادام بسيارى بود و در اين بيابان چوب طاق بسيار بود. كُندهها پيدا مىشد مثل تنه درخت توت بزرگ». در باره جندق هم مىنويسد: «در راههاى جندق، حنظل كه مشهور به هندو انه ابوجهل است، بسيار بسيار يافت مىشد. در ماسهها از طرف يمين و يسار راه زياد بود. بتهاى يافت مىشد كه تخميناً به قدر يك بار حنظل داشت، و همچنين اسفند كه مشهور به صحرايى است، بسيار ديده مىشد».
وى در باره پوشش گياهى باجگيران تا عشق نيز مىنويسد: «هرچه رو به عشقآباد مىروى، سبزيها زياد مىشود. مىگويند چند روز از عيد گذشته اين كوهها و بيابانها تمامش سبز و خرم مىشود كه علف تا كمر آدم را مىگيرد و از همه جور گلى هم پيدا مىشود. در ايران سبزهزارى به اين خوبى مىگويند نيست. همين علفها را در تابستان، تَرَش را به مالها مىدهند، و در زمستان خشكش را. و چون زراعت چندانى اينجاها نمىكنند، كاه كم دارند».
روشن است كه تكرار آنچه در سفرنامه آمده در اينجا، چندان خوشايند نيست، اما توان گفت كه نويسنده به اهميت اين اطلاعات آگاه است و به همين دليل در هر