39تأنى و خوش خوش مىرفتيم». در اين برهوت، وقتى به روستاى دو سه خانه اى مىرسيدند بسيار خدا را شاكر بودند: « به قدر يك ميدان به طرف كوه، و از پشت كوه رفتيم رسيديم به عمارتى كه يك اطاق كوچك و سقف كوتاهى داشت كه مسكونى بود و در جنب آن يك اطاق مالى هم بود كه خيلى كوچك و پست بود، قاطر و خر را در آنجا شد جا بكنى. يابو نشد، آن را بيرون بستيم و خودمان هم با نهايت وجد و سرور كه حالا در همچو جايى كه نه آبادى است نه آدمى، همچو جايى برايمان پيدا شده رفتيم در اطاق. ابداً آنجا سكنه نداشت. مىگفتند تابستانها آبى پيدا مىكند، مىآيند زراعت مىكند و زمستانها مىروند. آبى هم بالفعل نداشت. ديگر مىگفتند اينجاها هر وقت برف مىآيد، ابداً تا مدتى نمىتوان عبور و مرور كرد».
انتخاب مسير كوير از آن روى بايد بوده باشد كه وى از اصفهان قصد ديدار مؤمنين يعنى شيخى هاى جندق و نواحى آن را داشته و از همان راه عزيمت مشهد كرده است. اما به خاطر مشكلات فصل سرما و دشوارىهاى ديگرى، سختىهاى زيادى كشيده است به طورى كه خود در سبزوار مىگويد: «روز يكشنبه كه اول ماه شعبان يا دويم ماه بود، يك ساعت بلكه دو ساعت از آفتاب برآمده سوار شديم. هوا بد نبود، بارشى نبود. از اصفهان تا آنجا را در عرض دو ماه كه جمادى الثانيه و رجب باشد، آمديم كه مردم ديگر از اين راه كه ما آمديم بيست روزه مىآيند».
و در جاى ديگر مىنويسد: « با ميرزا عبدالله خان رفتيم رو به كاروانسراى سرپوشيده؛ ديديم جمعيت بىاندازهاى از مال و آدم آنجا جمع است. آن شخص هم از آن هوا پايين آمد. مراجعت كرديم به منزل او. شبى يك هزار بنا شد بدهيم. اسمش غلامعلى بود. اطاقى در بالا بود، خالى كردند، منزل كرديم، و معجلاً طبخ چاى نموده با ميرزا عبدالله خان صرف نموديم. هنوز بنه و مفرش و آبدارى او نيامده بود. وقتى آمد در اطاق ديگرى منزل كرد كه مفروش بود و كرسى هم داشت؛ مخصوصاً براى خود ثانياً طبخ چاى نمود و ما هم رفتيم منزل او. يك پياله خورديم. آدم خوش مشرب خوش ورودى بود. شب برف و باد زياد از اندازه آمد و زياد هم هوا سرد شد، و همينطور برف و باد مىآمد تا فردا روز. لهذا ما لابداً لنگ كرديم و