21خريده، دو دفعه ما را دعوت به خانه خود نمود. و ديگر آقاميرزا باقر خادم در كشيك پنجم آشناى ما بود. يك دفعه شب ماه مبارك بود، به منزل او رفتيم. و ديگر چند نفر از اقوام آقاميرزا رحيم شوهر همشيره آشنا بودند با ما. چند دفعه منزل هر يك رفتيم».
در نجف نيز اشاره به اجداد خود دارد آنجا كه مىنويسد: «ديشب منزل محمدحسن پسر مرحوم محمد هادى نايينى بوديم... صبح به اتفاق او رفتيم در وادى السلام زيارت هود و صالح ... و فاتحه براى همه اهل قبور به خصوص مرحوم جد خود آقا سيد مؤمن و مرحوم دايى ميرزا ابوالحسن و مرحوم ملاحسن خواندم».
زمانى كه در بازگشت به گلپايگان مىرسد، خبر درگذشت چهارمين پسر خود را مىشنود. وى تأكيد مىكند كه چهار پسر داشته و همه مردهاند و اين آخرين آنها بوده است: «عصرى محمد جامهدار اصفهانى از اصفهان آمده بود برود به عتبات عاليات. آمد منزل ما. از خبرهاى غم اندوزى كه داد وفات فرزند رشيدم عليرضا بود كه حاصل عمرم او بود. و ديگر الحال پسرى براى من باقى نمانده. پس از آنكه خدا چهار پسر خوب به من مرحمت فرموده بود همه رفته بودند. اين يكى كه از همه بزرگتر بود مانده بود و چند سال بود كه عليل بود و رمد چشم پيدا كرده بود، و صدمه فوقالعاده از بابت اين چشم خورد. عجالتاً از آلام و اسقام دنيا آسوده شد، و اين پير بيچاره را در صد هزار همّ و غم گذاشت. خدا كند كه ذخيره آخرت اين روسياه باشد، و آمرزيده و رستگار باشد و به من بعد از مردن ملحق شود، و من به سادات و موالى خود ملحق شوم. به كلّى از دنيا دلتنگ و ملول شدهام، بعد از فقدان او». اما چنان كه در شرح حال وى آمده، از همسر دومش سه دختر داشت و سپس همسر ديگرى اختيار كرده كه از وى دو پسر و يك دختر به دنيا آمدهاند.
... و اما اين سفرنامه
سفرنامه سيد حسن موسوى اصفهانى (در 328 صفحه و به خط وى كه نزد خانواده نگهدارى مىشده [صفحات زوج موجود در متن مربوط به نسخه است] و توسط آقاى حميدرضا نفيسى 1 در اختيار بنده قرار گرفت) در مقايسه با آثار