10از شنيدن اين خبر وحشت اثر روزگارش تيره و تار و از زندگانى مأيوس و ناچار بر اين مصيبت بزرگ صبر ميكند تا اينكه يكى از دشمنان دين در لباس دين، شبى ايشان را به منزل خود به مهمانى دعوت مىكند. ايشان هم به اتفاق يكى از آشنايان به خانه او مىرود، ولى ميزبان متدين عوض مهربانى و احترام مهمان كه دستور خداست، خود را نشان نداده، شب تا صبح او را در اطاقى محبوس مىسازد. صبحگاهان با جماعتى از طلاب و مردم عوام بديدن مهمان مظلوم رفته به مباحثه و گفتگو با او مشغول مىگردد. مباحثه به شرح زير از طرف صاحبخانه از خدا با خبر آغاز مىشود:
شما بايد از استاد خود و رويه او دست بردارى و از او بيزارى جويى.
ايشان در جواب گفتند: من استاد خود را تابع اهل بيت - عليهمالسّلام - و موافق ايشان در اصول و فروع و پيرو شرع انور در جزئى و كلى ديدم و از روى قطع و يقين او را بر حق و با حق و حق را با او مىدانم. شما اگر از او مخالفتى در امر دين سراغ داريد با دليل و برهان بدون تهمت و افترا بگوييد و نشان دهيد.
ميزبان گفت: من كتاب ارشاد العوام او را خواندهام. آنچه در توحيد و نبوت و امامت و معاد و معراج نوشته بسيار خوب و صحيح است، و احدى مانند او نگفته و ننوشته است. تنها حرفى كه ما با او داريم درباره ركن رابع است. اگر مقصودش از ركن رابع دوستى دوستان خدا و دشمنى دشمنان خدا يا مرادش فقيه جامع الشرايط و يا منظورش خواص شيعه است كه در هر عصرى موجودند، درست است، و حق است، ولى چون اين مطالب واضح است احتياجى به نوشتن ندارد؛ اما مراد صاحب ارشاد هيچ يك از اينها كه گفتم نيست، بلكه چنانچه خودش اظهار كرده و ادعا نموده است مرادش از ركن رابع اين است كه واجب است معرفت شخص واحد شيعه بر مردم شرق و غرب عالم و واجب است طاعتش بر مردم و خود او در زمان خودش همان شخص واحد است و بعد از او شخص ديگرى مانند او.
ايشان جواب دادند: آنچه فرموديد ما با شما موافقيم و هر كس ركن رابع را به