90در رابطۀ با دفاع ابوطالب از رسول خدا(ص) اين ماجرا را طبرسى وقطب الدين راوندى آوردهاند:
روزى رسول خدا(ص) در حجر نشسته بود كه مشركان قريش شكمبۀ گوسفندى را بر پيامبر خدا مىاندازند. پيامبر اكرم(ص) بسيار اندوهگين شد، و نزد ابوطالب آمد و فرمود: عمو، موقعيت من نزد شما چگونه است؟
ابوطالب پرسيد: پسر برادر، چه شده است؟
حضرت ماجرا را نقل مىفرمايد.
ابوطالب بسيار ناراحت و خشمگين شد و روى به جانب حمزه سيد الشهدا نمود و فرمود: اين شمشير را به دست گير و همراه من بيا.
ابوطالب با همراهى حمزه به سمت مسجد آمدند و يكسر نزد اهانتكنندگان رفتند. آنگاه ابوطالب رو به حمزه كرد و گفت: اين شكمبه را بر سر و صورت همه اين افراد بگذار و هر كس خواست مانع شود گردن او را بزن!
هيچ يك از قريش نتوانست هيچگونه حركت و عكس العملى از خود نشان دهد و اينگونه تاوان عمل ننگين خود را پس دادند و دستور ابوطالب اجرا شد.
آنگاه ابوطالب روى به جانب رسول خدا(ص) نمود و فرمود: پسر برادر، موقعيت شما در نزد ما اين گونه است. 1